چهل روز مثل باد گذشت از نبودن داییمروزهای خوبی نبود و نیستحالم خوش نیست کلافه معصبیم مدام اشکم درمیاد. هفته گذشته چهلم داییم بود و چهارشنبه رفتم ولایتبجز روز تشییع که یک روزه رفتم و برگشتم خیلی وقت بود نرفته بودم و این بارم که با اشک میرفتم. مراسمی که نداشتن فقط رفتیم سرخاک و مداح اومد یه کم خوند و بعدم اومدیم خونه.روز بعدش رفتم دیدن زنداییم اونم حسابی داغون و کلافه سخدا بهش صبر بدهچون اینا عاشق هم بودن تحمل جای خالی یار براش خیلی سخته! منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

چاپخانه آراکس game دانلود رایگان فروشگاه ابزار و کالای سیمرغ ورزش و تناسب اندام تمامی سریال های ترکی فروش اینترنتی حسام فرهنگی قوچانی منابع و جزوات درسی و دانشگاهی